ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات سارا

حرفهای ساینا

تو خاطره ی دیشب چند تا از کلمات و صحبت های ساینا رو جا انداختم که الان یادم افتاد: give me give me,  I ll be right back,  ice cream  فارسی هم اولین کلمه ای که یاد گرفت نه نه بود. بستنی هم میگه. امروز که مبخواستیم بریم کاستکو نی نیش رو هم بغل کرده بود بیاره، بعد یه دفعه لباس بی بی خیس شد ،برد گذاشتش رپ دریچه ی هیتر و گفت: I 'll be right back.I will bring you بستنی. دیشب من وسارا حرفای خصوصی زیادی در مورد خانمها با هم زدیم وطفلی بچم همش میگفت :اصلا fair نیست.
14 اسفند 1397

اولین شبی که ساینا پیش سارا خوابیده

امشب ساینا جوجه مثل خیلی از شبای دیگه با انرژی و شیطونی های خودش من و حسابی خسته کرده بود و هر چی سعی میکردم تا بخوابونمش موفق نمیشدم،  اسمعیل هم مشغول پختن شام بود اونم نه شب . سارای گلم طبق معمول شبایی که فرداش مدرسه داره رفت مسواک بزنه و اماده ی خواب بشه. ساینا هم که مثل همیشه که همراه هممون میاد تو دستشویی باهاش رفت. بعد از اینکه سارا به ما شب به خیر گفت و رفت که بخوابه، ساینا هم همراهش رفت. ده دقیفه ای گذشته بود که دیدم هیچ صدایی نمیاد. وقتی رفتم تو اتاق سارا، دیدم سارا و ساینا هر دو رو تختن و ساینا خوابش برده.سارا میگفت پشتش رو مالیدم و براش غصه گفتم تا خوابش برد.  فرشته های کوچولوی من عاشششششقتونم چند ماهه گذشته ساینا ...
13 اسفند 1397
1